تیر تهمت های تو بر پیکرم جا مانده است
ضرب ناموزون تو بر دنبکم جا مانده است
می کنی آخر خودت را همنشین شمریان
با همین آهی که در سوز دلم جا مانده است
(دو بیتی که خودم گفتمش ؛ یه روز داشتم از خوابگاه به سمت بازارچه پردیس می رفتم و هوای ابری و مه آلود و بوی خاک های نم خورده، مرا سر ذوق آورد تا به یاد تهمت هایی که نمی گویم کاملا غلط اما کاملا بی رحمانه به من زده می شد... )
برچسب : نویسنده : rahyaddd بازدید : 180